از لحظات دوست نداشتنی زندگی

ساعت ۲۱:۲۵ دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۲

از حوالی ساعت ۱۴ تا الان سینوزیت و میگرنم یهو یادی از من کردن و حسابی جای خالی این چند وقتشونو پر کردند .

بدترین روز ۱۴۰۳ تا الان برام بوده.

اینقدری سردرد و آبریزش بینی و ضعف داشتم که درمانگاه عصر رو نتونستم برم و هنوز حالم بده .

بخش پوست با یک غیبت آدم رو می اندازه و من دیگه جایی برای حذف بخش ندارم واقعا …

نگران نیستم ولی ناراحتم ازین بابت .

امیدوارم مسئول بخش باهام راه بیاد .

خیر سرم از امشب قرار بود با امیر بریم ورزش شبانه رو شروع کنیم که اینطوری شد .

حالم خوب نیست حالم خوب نیست و حالم خوب نیست

اینقدر حالم بده که دوست دارم بخوابم و دیگه بیدار نشم که مبادا از دوباره همچنین دردی رو به دوش بکشم

نگرانم باز سیکل معیوب قبل عید تکرار بشه

ترس از شکست دارم . سعی می‌کنم باهاش مقابله کنم

پایان

Written by

دیدگاهتان را بنویسید