
ساعت ۰۰:۴۶ جمعه بیستم مرداد ۱۴۰۲
نمیدونم از کجا شروع کنم . از دعوا با استاد عفونی یا از برگشت به سر کار و اتاق عمل یا راضی کردن گوه اخلاق ترین استاد دانشگاه برای امتحان مجدد به علت جا موندن از آزمون یا از مردد بودن برای پره انترنی.
تو این یکی دو هفته اینقدر حجم اتفاقات و فشار روانی روم زیاد بوده که نمیدونم چی بگم. اصلا دوست ندارم صحبت کنم راجع بهشون .
شاید بهتره باشه فقط بگم گذشت .
گذشت و گذشت و گذشت.
از تمام انرژی روانیم استفاده کردم که الان که این یادداشت رو مینویسم خیالم اسودهست و دارم برای هدف هام تلاش می کنم و طبق برنامه جلو میرم.
امشب بعد مدت ها فرصت شد بالاخره انیمیشن شازده کوچولو رو ببینم ، از وقتی دانلودش کردم فکر کنم یک ماهی گذشته دیگه داشت فایلش تو گوشیم کپک میزد 🙂
دوستش داشتم ، مشتاق شدم کتابش رو بخونم .
این بخش مورد علاقه من ازین انیمشن هست
The little Prince 2015
این هفته هم بخش گوش و حلق و بینی تموم میشه ، اصن نفهمیدم کی شروع شد که بخواد تموم بشه
مسئول استاژر ها به صورت ضمنی اجازه داده که ما بچه هایی که پره داریم چند روزی رو نیایم حالا این وسط ما که لنگ در هواییم موندیم شامل ما هم میشه این داستان یا نه .
اینم بگم که کار های پژوهشی رو خیلی جدی شروع کردم و میخوام بالاخره برسم به چیزی که حقمه .
فعلا باید برم برای خواب آماده بشم
تا بعد
پایان