
ساعت ۲۳:۴۴ سه شنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۳
امروز و این تعطیلی باعث شد یکم وقت کنم به امور خونه برسم ، صبح تا ظهر مشغول تعمیر کولر و آنتن تلویزیون بودم ، بعدشم مهدیه شامی کباب خوشمزه درست کرده بود و کلی چسبید به جفتمون .
لش کردیم جلوی تلویزیون و با هم شروع کردیم به شرک یک رو دیدن که زارتی صدای اتصالی موتور کولر اومد و فیوز برق خونه پرید ! بله مثل اینکه سیم کشیش تو بازسازی خونه دچار آسیب شده بوده و مشکل اساسی داره .تمام خستگی سرویس کولر نشست به تنم . این دیگه چیزی نیست که من ازش سر در بیارم .
بعد ظهر هم کمی چرت زدیم و بعدش رفتم دوش گرفتم که خستگی کشیک از تن بیرون بره.
شب که شد یکم با هم بحثمون شد در مورد مسائل مختلف زندگی و غرغر هایی که دیگه صبرم کم شده در موردشون .
چند دقیقه پیش هم رزیدنت زنگ زد کیس ها رو برای مورنینگ فردا آماده کن .
امیدوارم بهم مورنینگ نخوره . واقعا روی مودش نیستم هیچ جوره .
مودم افتاد از سرشبی خسته ام روحی روانی ، بخش قلب واقعا فرسایشی شده .
حجم کاری زیاد و انتظارات زیادتر اساتید و رزیدنت ها کمر ادمو میشکونه.
۳ تا از کشیک های یکی از همگروهی هام هم خریدم ، این ماه قسط زیاد داریم .
فردام صبح باید زودتر بیدار شم برم اون خراب شده پرونده بیمار ها رو در بیارم.
در این لحظه که براتون مینویسم زندگی رو دوست ندارم .
خستهام خسته ام و خسته .