
ساعت ۰۰:۱۵ ششم تیر ماه ۱۴۰۳
بخش قلب با همه خاطرات تلخ و شیرینش تموم شد. بخشی بود که الحق و والانصاف فشار روانی و جسمی زیادی برام به همراه داشت . بیگاری محض بود کشیکاش و با استادی افتاده بودیم که اصلا آموزشی نبود . خوشحالم که تموم شد . الان چهار روزی هست که بخش روانپزشکی شروع شده و تا الان سبک بوده خداروشکر. به خودم قول دادم هرچه زودتر باشگاه و رژیم رو شروع کنم و هر گونه بهانهای رو بذارم کنار. اوضاع سلامتی جسمیم لب مرزی شده، چند روز پیش که آزمایش خون داده بودم این حرفمو تایید میکرد ، از قند ناشتا بگیر تا کلسترول همه بالا . این اصلا تو این سن نشونه خوبی نیست .
من لیاقت یک زندگی و بدن سالم رو دارم پس از دوباره بدستش میارم .
یه درسی که امسال هر روز داره برام تکرار میشه ، اصل «پذبرش»عه ، که آقا زندگی همینه که میبینی.همینی که همین الان توشی . همینِ همین ! هی با خودت نگو فلان چیز درست شد میرم فلان کار رو شروع میکنم ، فلان داستان به سرانجام رسید فلان میکنم ، نه برادر من ، نه خواهر من ! سیستمش اینطور کار نمیکنه ، همین الان کردی ، کردی ، نکردی بای بای . میخوای درستو بخونی ، میخوای کارتو توسعه بدی ، میخوای مهارت جدید یاد بگیری ، میخوای رژیم بگیری و … وقتش همین الانه! کی میدونه فردا چه خبره ؟!
شاید اون فردایی که اینقدر منتظرشی هزاران بار سخت تر از شرایط فعلی باشه، شاید اصلا دور از جونت فردایی در کار نباشه !
من راحت الان اینارو میگم ولی برای خودم ۲۶ سال طول کشید تا این جملات درونی سازی بشه .
من که حقیقتش نمیدونم این نوشته ها رو کسی میخونه یا نه،من برای دل خودم مینویسم ولی امیدوارم اگر در این زمینه مشکل داری تلنگری بوده باشه برات ، حالا تو عمل راهش چیه؟ هرچیزی که از اهدافت دورت میکنه محدود یا حتی حذف کنژ دیدی جواب نمیده یعنی مشکل عمقی تره برو پیش تراپیست
.راستی نمیدونم گفتم یا نه ولی تصمیمم برای مهاجرت قطعی شده در اولین فرصت آلمانی رو خیلی جدی تر از سر میگیرم !
پایان