آشتی با درون

امروز بیست و دوم فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱:۵۶ بامداد

وقتی هنوز شروع به نوشتن نکرده بودم کلی مطلب تو ذهنم بود که دوست داشتم خودمو تخلیه کنم و بنویسم ولی الان وقتی میام بنویسم هیچی به ذهنم نمیاد 🙂

شاید علتش این باشه حدودا ۴۰ ساعته بیدار هستم و نخوابیدم

صبحی یه داستانی داشتیم با منشی گروه از خود راضی و احمق بخش ent که نگو :)) می‌گفت نمی‌ذارم حذف کنید و صفر رد می‌کنم براتون ! خیلی جلو خودمو گرفتم هرچی از دهنم می‌رسه به زنیکه بیشعور نگم، خیلی ! آخه یکی بگه تو باد کدوم باسنی ؟! :))

به هر ترتیبی که بود درخواست حذف بخش رو نوشتیم و رفتیم بعدش یک ساعتی تو ترافیک کلانتری گیر کردیم بلکه به خونه همیشه امن خودمون برسیم ‌.

در مورد این تصمیم هرچقدر بخوام خودمو گول بزنم که باید قوی باشی و فیلان و بیسان الان به هیچ وجه ظرفیت و حوصله بیمارستان رفتن و درس خواندن رو ندارم ، یه عالمه چیز هست که پزشکی این چند سال ازم گرفته و می‌خوام یک اپسیلون هم که شده پسشون بگیرم و برای خودم یکم وقت بذارم , برای خود خودم 🙂

شاید برای اینکه از دوباره خودم رو دوست داشته باشم و به خودم احترام بذارم.

پایان

Written by

دیدگاهتان را بنویسید