افتر عفونی

ساعت ۲۲:۳۲ شب بیست و نهم تیر ماه ۱۴۰۲

مثل یک چشم به هم زدن بخش عفونی هم تموم شد .

اینقدر زود و عجیب غریب گذشت که نمی‌دونم چی بگم راجع بهش . ولی ته قلبم حس خوبی داشتم بهش .

امروز در اصل می‌باید دوره استاژری‌مون تموم می‌شد و آماده آزمون پره انترنی می‌شدیم اما چون تصمیم به مرخصی گرفتیم برنامه این نیست و بخش هایی که قبلاً حذف کردیم رو قراره تا آخر شهریور بگذرونیم. ای ان تی و اعصاب.

تصمیم دارم کار هایی که قراره تو مرخصی انجام بدم رو نم نم استارت بزنم که یهو فشار نیاد بهم .

خیلی فکرا تو سرمه که چیکارا بکنم ولی در یک کلام چرا مرخصی گرفتم ؟ «برای بدست آوردن هرآنچه پزشکی در این چند سال از من گرفت ! »

از زندگی چیزایی بزرگی می‌خوام و آماده چالش های بزرگ ترم.

این عکس ها چیه؟ این قدر خسته ام که حوصله توضیح دادن ندارم ولی خوب می‌دونم چند سال بعد که این عکس ها رو می‌بینم به خودم می‌گم دمت گرم پسر .

تا وقتی امید هست زندگی هنوز جریان داره …

پایان

Written by

دیدگاهتان را بنویسید