
ساعت ۲۲:۵۷ شنبه سی و یکم تیر ماه ۱۴۰۲
فردا یکی از درس هایی که افتادم رو امتحان دارم و میدونید نکته جالبش چیه؟ چند ماه براش وقت داشتم و هیچ کاری نکردم . چی کار میکردم ؟ نمیدونم خودمم.
اصن نمیدونم زمان چطور میگذره فقط دوست دارم زودتر بگذره .
چیزی که می دونم زندگی تو این شهر و اکوسیستم آدما هر روز داره برام سخت تر میشه و خودمم دارم بهش دامن میزنم و سخت ترش میکنم .
حتی خدا هم تو کتابش میگه آقا اگر از یه جایی ناراضی مگه زمین من وسیع نیست؟ برو ازونجا !
چرا نمیرم ؟ جرئت پذیرفتن تاوانش رو ندارم …هنوز هم ندارم ، شاید هنوز کارد به استخوانم نرسیده و این همه افت تحصیلی و اهمال کاری کافی نیست …
حتی برای یک مدت کوتاه هم که شده نیاز به زندگی بدون استرس دارم
بگذریم فعلا باید فکر امتحان فردا باشم که تازه میخوام شروعش کنم و روحی روانی داغونم …
امروزم چشمتون روز بد نبینه بعد پنج سال زندگی تنهایی تو مشهد زندگی کردن خواستم لاکچری بازی در بیارم و ماهی سالامون درست کنم که یک کیلو و نیم از اسنپ سفارش دادم و ششصد گرم تحویل دادن! پیام دادم پشتیبانی اسنپ میگم آقا اینا کم فروشی کردن تهش گفتن همینه که هست .
پند اخلاقی امروز : از اسنپ ماهی نخرید :/
اعصابم تخمیه شدیدا …