مردم !

این دو سه ماهی که درگیر جا به جایی از مشهد به قزوین شدیم خیلی درس ها و تجارب خوبی بدست آوردم.

جدای از این که مهارت های فنیم در پروسه بازسازی خونه بالا رفت و مهارت های اجتماعیم در چک و چونه زدن با آدم ها بهتر شد،احساس کردم این اتفاقات به طور کلی درس های زیادی برام داشت و سن عقلیم مقداری بالا رفت !

شاید بزرگترین اتفاقی که این مدت برام افتاد این بود که اقتداس واژه “مردم” برام شکست!

تصویری که اساتید پزشکی از واژه “مردم” در ذهن ما ساختن یه عده آدم مظلوم بی دفاع که زندگی شون وابسته بیگاری کشیدن و خودآزاری و از خودگذشتگی همیشگی ما پزشکانه!

تجربه نزدیک خارج از محیط بالینی که من از سر کله زدن با این “مردم” در چند مدت اخیر از معلم و فرهنگیش بگیر تا املاکی و لوله کش و سرامیک کار و برقکار و … داشتم این بود که اینا پاش بیوفته استخون هم رو هم می‌خورن! طرف حاضر نیست از هزار تومان دستمزد اضافه اش بزنه! دستمزد خارج از عرف ها نه طبق قانون ! قانون و نرخ اتحادیه و … براشون شوخی بیش نیست ! تازه اونم تو کار هایی که زحمت چندانی ندارد و نیاز به مهارت خاص یا آی کیو بالا یا تحصیلات دانشگاهی نداره و فقط نیازه اصول اولیه رو بلد باشه !

لطفا اشتباه برداشت نکنید بحث من اصلا مربوط به محیط درمانی نیست ! به عقیده من در محیط درمانی پزشک وظیفه‌شه بهترین کاری که می‌تونه رو در هر شرایطی برای بیمارش انجام بده . چه یک‌قرون بگیره چه یک میلیارد ! بحث من تو دقیقا تو‌ عمق جامعه‌اس.

امان ازین فرهنگ تخمی . چی شد که ما ها با همدیگه اینطوری شدیم ؟ واقعا چی شد ؟

واقعا جامعه اونقدر فقیر شده که هرکس خودش رو به چشم گرگ و باقی رو به چشم گوسفند ببینه؟ با این دستمزد هایی که همین قشر شغل آزاد می‌گیرن به خدا بعید می‌دونم مردم اینقدر فقیر شده باشند که از سر ناچاری اینطوری سر همو تو کیسه کنند!

طرف میاد چهار ساعت سرامیک می‌زنه چند میلیون دستمزد می‌خواد. یکی دیگه میاد دو تا آیفون نصب می‌کنه می‌گه زیر یک میلیون دستمزد برام نمی‌صرفه ! گچ کار اومده دو ساعت هم کارش نشده پول روز کامل می‌خواد و آخرم می‌گه ناراضیم به خدا پیغمبر واگذارت می‌کنم ! از املاکی جماعت که نگم اصلا !

هرچقدر زمان جلو می‌ره و پیشرفت کشور های دیگه و درجا زدن خودمون رو می‌بینم به همین می‌رسم که “از ماست که بر ماست”

Written by

۱ نظر / نظر خود را در زیر وارد کنید

پاسخ دادن به زهرا لغو پاسخ